آیات 172 تا 174 سوره اعراف (آیات ألست) از آیات مشکل قرآن است. از آنجا که این آیات خاستگاه اندیشه عالم ذر بوده و موضوعات مختلفی از مسائل فلسفی، عرفانی، کلامی و حتی فقهی به این بحث ارتباط یافته، از دیرباز مورد توجه دانشمندان و متفکران اسلامی بوده است. نگاهی به آثار مفسّران نشان از آن دارد که آنان بیشتر با روش تفسیر روایی یا عقلی در صدد بوده اند تا دیدگاه خود را در خصوص تفسیر این آیات روشن سازند. بررسی دقیق دیدگاه ها، همچنین حاکی از تکیه و اعتماد آنان بر مفاهیم بدست آمده از روایات، نظیر «عمومیت» و «میثاق» است. این ویژگی سبب شده تا دیدگاه های مورد اشاره، نتایج نامطمئنی را بدست دهند، و چنین به نظر آید که روشهای روایی و عقلی، توان نشان دادن واقعیات مربوط به این آیات را ندارند. از این رو، پژوهش حاضر، با روشی توصیفی-تحلیلی و مراجعه به اسناد کتابخانه ای، ضمن تحلیل و نقد دیدگاه های موجود، بر این نکته تأکید دارد که با روش قرآنی و استنباط معانی مفردات و ترکیبات ، ارائه تفسیری روشن از آیات محل بحث، ممکن است. علاوه بر این ، با تکیه بر اسلوب(سیاق) آیات و توجه به قرائن موجود در متن، می توان در جهت تعیین مصداق این آیات گام برداشت. همچنین، بررسی های حدیثی و تاریخی درباره روایات ذرّ، تأییدکننده این معناست که داستان عالم ذر محصول اسطوره سازی داستان سرایان اسرائیلی و افراطی گری دروغ پردازان غالی(غلات) است. مباحث تفسیری پیرامون آیات ألست از یکسو و بحث های حدیثی در خصوص روایات ذر از سوی دیگر، ما را به این نتیجه می رساند که آیات ألست ـ به احتمال قوی ـ به جریانی اشاره دارد که در آیات متعدد قرآن به عنوان «میقات» بنی اسرائیل شناخته می شود. موضوع میقات بنی اسرائیل، همان درخواست ملاقات با پروردگار و مشاهده عینی خداوند است که از خوی بهانه جو و مادی گرای یهود ناشی شده است. جریان این دیدار که در آیه 155 سوره اعراف به اجمال آمده، در آیات ألست با تفصیل بیشتر، از کیفیت ملاقات و سخنانی که بین پروردگار و دیدارکنندگان مبادله شده، خبر می دهد. گرفتن جان دیدارکنندگان(أخذ)، نشان دادن فقر وجودی ایشان(أشهدهم) و دیدار و اقرار به ربوبیت پروردگار(أ لست بربّکم)، سپس اتمام حجت برای قیامت(أن تقولوا) و در آخر درخواست بازگشت به دنیا از سوی هلاک شدگان(أ فتهلکنا)، مراحلی از این جریان بوده، که رسول خدا(ص) مأموریت داشته