محوطهی حصار یکی از مراکز مهم و کلیدی در زمینه باستانشناسی پیش از تاریخ ایران و حتی منطقه آسیای جنوب غربی به شمار میرود. با وجود چند مرحله پژوهش که از زمان شکلگیری باستانشناسی حرفهای در ابتدای قرن بیستم تا کنون در آن صورت پذیرفته و زوایای بسیار مهمی از باستانشناسی هزاره پنجم تا هزاره دوم ق.م. را روشن ساخته است، هنوز ابهامات زیادی موجود بوده و آنچنانکه در خور این مرکز میباشد، پژوهشی بایسته و شایسته در آن انجام نپذیرفته است. در اولین مرحله، اریخ اشمیت در سالهای 1931 و 1932 به کاوش باستانشناسی در حصار پرداخته که با وجود نتایج علمی نسبتا مطلوب، کار او بیشتر در چارچوب باستانشناسی تجاری ارزیابی میگردد. در دومین مرحله رابرت دایسون و مائوریزیو توزی در قالب یک گروه باستانشناسی بینالمللی با رویکردهای میانرشتهای و علمی و مبتنی بر باستانشناسی نوین موفق به انجام کاوش و بررسی در آن شدند. البته، با وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 به دنبال وقفهای که در تحقیقات باستانشناسی کشور به وجود آمد، کار این گروه در تپه حصار نیز تداوم پیدا نکرد. تپه حصار در دو مرحله دیگر نیز شاهد انجام فعالیتهای باستانشناسی بود؛ در سالهای 1374 و 1385 به ترتیب احسان یغمایی و کوروش روستایی کار باستانشناسی نجات و تعیین عرصه و حریم حصار را انجام دادند. این پژوهشها نیز منجر به نتایج مهمی گردید. این پژوهش در نظر دارد مروری بر چهار دوره پژوهش باستانشناختی در حصار انجام داده و سپس تحلیلی در باره هر کدام از آنها ارایه دهد. یکی از نتایج مهم این تحقیق آن است که در این محوطه محوری، چهار نوع پژوهش صورت گرفته است که از لحاظ هدف و پرسش ارتباط زیادی با یکدیگر ندارند. به اعتقاد نگارندگان عصر طلایی مطالعات باستانشناسی در حصار مربوط به زمان اجرای طرح بازنگری حصار در 1976 است که شوربختانه ادامه نیافت.