مقایسه روند پیچیدهشدن جوامع پیش از تاریخ در فلات مرکزی و جنوب غربی ایران در نیمهی دوم هزاره پنجم پ.م، موضوع مقاله حاضر است. در این راستا باید شاخصههای پیچیدگی را ارزیابی کرد و چرایی و چگونگی وقوع آنها را تحلیل نمود. منطقه-های یادشده، دو نقطه محوری برای آغاز تحولات اجتماعی و اقتصادی در این دوره بودند که سپس در هزاره چهارم پ.م، نقش مهمی در مبادلات تجاری و برهمکنشهای فرهنگی بین شرق و غرب فلات ایران ایفا کردند. در فلات مرکزی، اصلیترین شاخصهای پیچیدگی، متغیرهای فناوری و صنعتی بودند. مؤلفههای کشاورزی و دامداری در مرتبه فرعی قرار داشتند. روند پیچیدهشدن جوامع جنوب غربی ایران، در اصل بر بنیاد کشاورزی، دامپروری و منابع آبی تکیه داشت و متغیرهای فناوری، صنعتی و واردات مواد اولیه نیز حائز اهمیت بودند. برای شناخت سطح پیچیدگیها، چگونگی پدیدارشدن فن مدیریت و تولید سفالها را در محوطههای شاخص کاوششده در گسترهای از فلات مرکزی تا بخشی از دشتهای شرقی زاگرس مرکزی و جنوبی و جنوب غرب ایران ارزیابی و مطالعه تطبیقی کردیم. دادههای موجود از جمله شباهت سفال نخودی منقوش لایههایV-II قرهتپه قمرود با محوطههای مناطق فارس (مرحله اول باکون A) و جنوب غرب ایران (شوشان متأخر I 4700-4400 پ.م) موجب تقویت نظریه وجود ارتباطات فرهنگی بین فلات مرکزی و جنوب غرب ایران شده است. تحلیل ساختاری برهمکنشها بین دو منطقه با رویکرد بومشناسی فرهنگی و بر مبنای پنج الگوواره شامل همسانسازی، تخصصیکردن، همزمانسازی و خودسازماندهی، تراکم مؤلفههای اقتصاد جغرافیایی و تمرکز قدرت نشان داده است که برخی جوامع از نیمه دوم هزاره پنجم پ.م براساس این اصول پنجگانه، موجب تقویت همدیگر شده، جوامع پیچیده را بوجود آوردند. بر پایه الگووارههای یادشده، نتایجی در چارچوب شاخصههای اقتصادی-جامعهشناختی چون ایجاد سامانههای تولید و توزیع، خانوادههای کارآمد، هرمهای قدرت و ابرنخبگان، ازبینرفتن همرایی عمومی و نخبگان در حال گسترش حاصل گردیده است.