پهنۀ جغرافیایی نیمۀ شرقی منطقۀ شمال غرب ایران برخلاف غنای فرهنگی آن از منظر مطالعات باستانشناسی بسیار ناقص بوده و در این حوزه کاستیها و ضعفهای اساسی قابل مشاهده است. پیش از پژوهش حاضر، تمرکز اغلب فعالیت-های میدانی باستانشناسی در این منطقه روی گورستانها و استحکامات دفاعی متمرکز بوده است (بنگرید به رضالو، 1384 الی 1391؛ حاجیزاده باستانی، 1393؛ شایقی و ابراهیمی، 1398؛ عبدالهی و همکاران، 1398؛ پورفرج، 1391؛ رضالو، 1396؛ محمدی، 1401)؛ این در حالی است که پهنۀ جغرافیایی مذکور به دلیل شرایط زیستمحیطی، بستری مناسب برای شکلگیری و گسترش فرهنگهای دوران مختلف بوده است. با استناد به نتایج بررسیهای سالهای گذشته در این منطقه، محوطههای گوناگونی، شناسایی شده است. در صورت انجام فعالیتهای علمی باستانشناسی، بخش مهمی از خلأ مطالعات گاهشناختی و بهتبع آن وضعیت فرهنگهای منطقه، پر خواهد شد. برای دستیابی به چنین رویکرد علمی، نیاز است تا کاوش منسجم علمی در برخی محوطههای کلیدی این دشت انجام شود. همانطور که گفته شد، بخش وسیعی از فعالیتهای باستانشناختی سالهای گذشته در استان اردبیل، حول محور گورستان و استحکامات دفاعی بوده و بیشتر این فعالیتها، کاوشهای نجاتبخشی بدون پرسشهای از پیش طرحشده بودهاند. در چنین کاوشهایی عموماً تکیه بر نجاتبخشی آثار، متمرکز بوده و درعینحال بخشی از نتایج کاوشها تاکنون منتشر نشده است. هرچند با استناد به نتایج این کاوشها تا حدودی سیمای فرهنگی منطقه در دوران آهن شناخته شده است؛ بااینحال، به دلیل عدم استفاده از نتایج یافتههای گاهنگاری مطلق و همچنین عدم کاوش در لایه-های فرهنگی، نمیتوان بهدرستی وضعیت گذار، توالی یا تسلسل فرهنگی میاندورهها را بهخوبی بازشناخت؛ از سوی دیگر، به دلیلی تاکنون فعالیتی در راستای ارائه جدول گاهشناختی برای منطقه تهیه نشده و بهدرستی نمیتوان سیمای فرهنگی منطقه و ارتباط یا عدم ارتباط گورستانهای کاوششده با محوطههای استقراری پیرامونشان را در دورههای مذکور تشریح و تبیین نمود.