شناخت دقیق و منظم مبادی و اصول هر دانش لازمه پیریزی بنیانی محکم و استوار برای آن و پیشنیاز گذر از مراحل پیچیده و دشوار آن است. به عبارت دیگر، شاهکلید ورود به گستره وسیع و حوزههای مختلف هر علم را باید در مبانی آن یافت؛ بنابراین سزاوار است بخش مهمی از نیروی فکری و توان آموزشی استادان و متخصّصان رشتههای مختلف علمی صرف تدوین و تنظیم مقدمات و مبانی آن دانش گردد تا دستیابی به مفاهیم و معارف بنیادی هر رشته و انتقال آن به اذهان کنجکاو و جستجوگر دانشجویان و دانشپژوهان سهلالوصول و دلپذیر شود. امروزه با گذشت قریب به دوقرن از هنگامی که آگوست کُنت عَلَم این علم نوین را در غرب به اهتزاز درآورد، باورهای بس گوناگونی نسبت به آن وجود دارد؛ عدهای آن را علمی بسیار مفید و پر ارزش میدانند و برخی آن را چیزی عبث و بیحاصل؛ بنابراین به نظر میرسد جامعهشناسی را باید پیش از آنکه در چارچوبهای خشک و انعطافناپذیر یک علم اثباتی محصور شود، به عنوان یک دیدگاه، یک شیوه تفکر، نگریستن به جهان و پژوهش درباره آن تعریف کرد. انسانی که در آغوش طبیعت و جامعه زندگی میکند، شاهد صدها و هزاران واقعه طبیعی و اجتماعی است. او به هر آنچه در میان خانواده، در مزرعه و کارخانه و در کشورش و حتی خارج از کشورش اتفاق بیفتد، میاندیشد و میخواهد از علل و راز درونی این حوادث و وقایع آگاه شود. تاکنون کتابهای متعدّدی با عناوین مشابه در زمینه مبانی جامعهشناسی از سوی نویسندگان و متخصصان این حوزه به رشته تحریر درآمده است؛ امّا آن چه نگارنده را بر آن داشت تا به نگارش کتابی در این زمینه اقدام کند، ضرورت بازاندیشی در منابع و موضوعاتی بود که سالیان متمادی بدون هیچ تحوّلی همچنان به عنوان مبانی و اصول علم جامعهشناسی مطالعه و تدریس میشود. در این کتاب سعی شده است ضمن وفاداری به چارچوب کلّی و بنیانهای اصلی این علم، با مراجعه به متون و نظریههای جدید و روزآمدی که در این حوزه مطرح شده، بر غنای مطالب افزوده شود. نگارنده با اتّکا به تجربه چندین سال تدریس در دانشگاه و آشنایی با سطح علمی و شیوههای مؤثر در فراگیری بهتر دانشجویان تلاش کرده تا در تبیین و تشریح هر موضوع، با نگارشی ساده همراه با ارائه مثالهایی ملموس، فهم آن را برای عموم علاقهمندان بهویژه برای آن دسته از دانشجویانی که تازه در این عرصه گام نهادهاند، آسان سازد.