مقدمه: در جوامع باورهای نادرست پیرامون بیماری سرطان، موجب بروز داغننگ شده و مراقبتهای بهداشتیدرمانی بیماران را تضعیف میکند. هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر عادتوارههای ذهنی سرطان بر استیگمای اجتماعی سرطان دربین مراقبین خانوادگی بیماران سرطانی بود. روش بررسی: روش پژوهش پیمایشی بوده و جامعهی آماری شامل مراقبین خانوادگی بیماران سرطانی در بیمارستانهای شهر تهران در سال 1401 بود. حجم نمونه 384 نفر بود که با مراجعه به بیمارستانهای موردمطالعه، به روش نمونهگیری دردسترس از نوع طبقهای چندمرحلهای انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه استاندارد cancer stigma index و پرسشنامه محققساخته عادتواره سرطان بود. دادهها از طریق آزمونهای همبستگی، تفاوت میانگین، تحلیل مسیر و مدلیابی معادلات ساختاری در برنامه Spss و Amos مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد بین استیگمای سرطان (با ابعاد دگرگریزی، خودگریزی، رهاشدگی) و عادتوارهی سرطان (با ابعاد افسونگرایی، درمانگریزی) رابطه وجود دارد. طبق مدل مسیر، عادتواره 6/19 درصد از تغییرات استیگما را تبیین میکند. همچنین، افسونگرایی و درمانگریزی با ضریب تاثیر 29/0 و 25/0 بهترتیب بیشترین و کمترین سهم را در تبیین استیگما داشتند. نتایج آزمون مدل معادلات ساختاری نیز حاکی از برازش مناسب مدل مفهومی ارائه شده بود (973/0=GIF، 067/0=Rmsea، 958/0=Cfi). نتیجهگیری: مراقبین بیماران سرطانی بهعنوان حامیان اصلی بیمار، همواره تحتتاثیر کلیشههای فرهنگی نادرست جامعه قرار دارند. شناسایی ابعاد مختلف عادتوارهها (بهویژه بعد افسونگرایی)، توجه بیشتر به بعد رهاشدگی استیگما، توجه به نقش آموزش و آگاهی در کاهش باورهای نادرست و تعامل بیشتر با بیماران، نقش بهسزایی در کاهش استیگمای سرطان داشته و تحمل درد و رنج سرطان را برای مبتلایان آسان میکند.