دستبافتهها یکی از مهمترین مصادیق هنرهای بومی مردم مازندران میباشند که دارای نقوش متنوعی هستند. نقوش دستبافتهها دربردارنده اطلاعاتی در مورد فرهنگ، آیین، جغرافیا، تاریخ و باورهای فولکلوریک مردمی هستند که آنها را بوجود آورده و حفظ کردهاند. برخی نقوش، پیشینهای بسیار دور دارند و این نشان دهنده استمرار شاخصهای فرهنگی است، با این حال، دریافتن چرایی حضور و علت های نامگذاری آنها نیاز به تعمق دارد. هدف این پژوهش بررسی ریشه های واژگانی نامهای نقوش دستبافتههای مازندران و تاثیر و تاثر آنها از فولکلور است و همچنین مطالعه کیفیت تاثیرپذیری ادبیات عامه و محیط زیست بر روی بنمایه های نقوش نیز، مورد بررسی قرار گرفته است. روش بکار رفته در این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی است و اطلاعاتی که به صورت کتابخانه ای و میدانی جمع آوری شدهاند را مورد کنکاش قرار داده است. نتایج پژوهش نشان داد که نقوش حامل جهان بینی، باورها، ابزار های کار مردانه و زنانه، طبیعت و آیینها هستند. اغلب نقوش به کار رفته در دستبافتهها به قدری ذهنی و تجریدی هستند که به تنهایی ممکن است قابل فهم نباشند و این نام نقش است که درک و دریافت بافنده را انتقال میدهد. یافتهها نشانگر این هستند که بافندگان، مناسبات تولید اقتصادی مردم مازندران که حول محور دامداری و کشاورزی بوده است و ابزار کار زندگی دامداری و کشاورزی را، در کنار عوامل طبیعی و جغرافیایی مازندران، از طریق نام و اسم نقش معرفی می کردند و نشان می دادند. فراوانی آب و نزدیکی دریا، جنگل نشینی و دشت پیمایی و زندگی در کوهستان در نقوش منعکس هستند و حضور عوامل طبیعی را در کنار هم، در دستبافتهها میتوان دید. در کنار مناسبات کاری و ابزار کار، باورهای متافیزیکی مردم درباره پدیده ها، بیشترین تاثیر را در نامگذاری نقوش دستبافتهها دارا هستند. بسیاری از نقوش دستبافتهها به شدت تجریدی و ساده شدهاند و اغلب از طریق توجه به نام نقش، قابل فهم بهتر هستند. دستبافتههای مازندران علاوه بر کاربرد ابتدایی شان که به عنوان زیرانداز و روانداز و گلیم و...دارند، به عنوان یک رسانه نیز عمل میکنند و از طریق نقوش، به عنوان یک نشانه و نامگذاری دقیق نقش، به عنوان کلید حل مسئله، باورهای اعتقادی و آیینی، ماهیت کار و ابزار کار، طبیعت پیرامون اعم از جغرافیا و پوشش گیاهی و تنوع جانوری را، منعکس میکنند.