از مهمترین مسائل پیش روی انسان، مخصوصاً در دوره مدرن و پست مدرن، مسئله «از خود بیگانگی» یا الیناسیون (alienation) است؛ غالب اندیشمندان اخیر، بر جنبه منفی آن تمرکز داشته اند ولیکن جنبه های مثبتی نیز می توان در آن فهم نمود. این پژوهش در پی آن است که تبیین های مختلف از «از خود بیگانگی مثبت» را در آثار پیشین و معاصر فلسفی ایرانی اسلامی کشف نموده و به مقایسه و تحلیل آنها بپردازد. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است. مبتنی بر دستاوردهای پژوهش، دو تبیین فراگیر برای «از خودبیگانگی مثبت» از خلال آثار اندیشمندان، استخراج گردید. در تبیین اول، «از خودبیگانگی مثبت در مقابل خداوند» مطرح است که مبتنی بر آن (از دو منظر توصیفی و توصیه ای)، فنای در خدا، همگام شده است با فراموش کردن خود. در تبیین دوم، «از خودبیگانگی مثبت در مقابل خود عالی»، توجه به خود دانی (خود سافل)، از خود بیگانگی منفی و نکوهیده بوده و توجه به خود عالی، از خودبیگانگی مثبت و قابل توصیه است. رابطه مابین دو تبیین را از دو مجرای می توان تحلیل کرد: مجرای اول، مبتنی بر بُعد هستی شناختی [که به نوبه خود، در دو محور قابل تحلیل و بررسی است: 1- نسبت خداوند با انسان به عنوان علت فاعلی-ایجادی و 2- نسبت خداوند با انسان به عنوان علت غایی]. مجرای دوم، مبتنی بر بُعد معرفت شناختی.