دانش تفسیر از کهن ترین دانش های اسلامی است. روش های و گرایشهای مختلفی در این دانش ظهور و به تدریج به بالندگی و شکوفایی خود رسید. تفسیر عرفانی که گاه از آن به تفسیر رمزی، گاه تفسیر اشاری و نیز تفسیر صوفیانه یاد شده از جمله روش های شناخته شده در تفسیر است. گسترش این تفسیر و رواج آن بر اساس جغرافیای اسلامی یکسان نیست. به نظر می رسد این روش تفسیر در برخی از نواحی مانند مغرب اسلامی رواج و مقبولیت بیشتری دارد. مفسران نامداری از مغرب اسلامی - که عمدتا اهل کشورهایی مانند تونس، الجزایر، لیبی و مراکش هستند – از دیرباز به تفسیر عرفانی در تفسیر کل آیات یا بخشی از آیات قرآن دست یازیدند.پژوهش حاضر که با روش توصیفی- تحلیلی فراهم شده است با تمرکز به تفاسیر صوفیانه مغرب اسلامی می کوشد تا ضمن معرفی این گونه تفاسیر ظرفیتهای این گونه تفاسیر را در زمینه تعاملات فرهنگی واکاوی نماید. نتیجه مقاله حاضر نشان می دهد - فارغ از داوریهای مختلف درباره اعتباز تفاسیر صوفیانه – ظرفیتهای مناسبی در این نوع از تفاسیر وجود دارد. این ظرفیتها برخاسته از ویژگیها و مزیتهای نسبی تفاسیر صوفیانه است. نخستین ویژگی تفسیر صوفیانه این است که این تفاسیر نوعا از تعصبات فقهی رایج تهی است و مخاطب را در کشمکشهای مذهبی گرفتار نمی نماید. نوآوری و گشودن زوایای جدید معرفتی و شناختی نیز از دیگر ویژگیهای مثبت تفاسیر عرفانی است و سرانجام باید به دلنشین بودن و بهجت آفرینی این نوع از تفاسیر اشاره نمود. ویژگیها یاد شده به مثابه ظرفیتهای فرهنگی در تعملات با مغرب اسلامی قابل استفاده است. بهره وری کامل از این ظرفیت نیازمند توجه و مدیریت آسیبهای رایج در تفاسیر صوفیانه مانند تفسیر به رای، تاویلات ناروا، برداشتهای ذوقی است. نتیجه این پژوهش در زمینه مطالعات تفسیری و نیز عرفانی حایز اهمیت است هم چنان که در عرصه سیاستگذاری فرهنگی و گفتگوی فرهنگی می تواند مفید واقع گردد.