ابن کُلّاب، با تفکیک کلام الهی به لفظی ونفسی، قائل به وحی معنایی بوده و الفاظ را لباس بشری وحی شمرده است. وی در بحث از ماهیت کلام، بر این نظر است که کلام فقط بر معنا اطلاق می شود و استعمال آن در مورد لفظ، از روی مجاز است. اوکلام را همچون اشاعره بر علم قدیم الهی حمل می کرد و صورت ملفوظ آن را پوششی کاملا بشری می شمرد. نتایجی که از این پژوهش بدست می آید این است که دیدگاه ابن کلاب بنابر دلایل ذیل نادرست می باشد: به کاررفتن مشتقات ماده «ن-ز-ل» در قرآن که دلالت بر نزول لفظی قرآن دارد؛ نهی از تعجیل پیامبر(ص) در تکرار قرآن وهمچنین استعمال واژه گان تلاوت، قرائت و ترتیل،که صراحت بر خواندن متنی بر پیامبر دارد، صراحت قرآن بر یک جانبه بودن وحی و ... که تمامی این دلایل تاکید برآن داردکه متن لفظی قرآن، همان گزاره هایی است که بی کم و کاست بر پیامبر نازل شده است. این مقاله از نوع تحقیقات بنیادین است که با روش توصیفی تحلیلی به این موضوع می پردازد.