اغلب نویسندگان در داستانهای خود اهدافی را دنبال میکنند و برآنند که مفاهیمی را از طریق داستان به خواننده انتقال دهند. به این ترتیب میتوان گفت داستانها نیز مانند اشعار و قصهها در پسِ خود خواهان ارائه حقایق و معارفی هستند و اگر این هنرهای جذاب و اصیل از زبان حکیم و عارف بیان گردد حتما توقع در ارائه حقیقتی علمی و معرفتی ناب بیشتر خواهد شد. با توجه به مطالب مذکور، بیتردید مراجعه به متون کهن و بهرهگیری از علم و معرفت گذشتگان و کشف معنا از دل داستانهای رمزی و تمثیلی بزرگان ارزش فراوانی خواهد داشت. در میان فیلسوفان مسلمان در آثار حکیم سهروردی، داستانهای بیشتری به چشم میخورد. یکی از داستانهای ایشان کتاب دلنشین لغه موران است که شیخ اشراق در آن به کمک زبان تمثیل و رمزگونه در پی انتقال مفاهیم فلسفی و عرفانی است. سهروردی در رساله لغه موران بیشتر به مباحث مرتبط با نفسشناسی و معادشناسی توجه دارد. مفاهیمی مانند معرفت نفس، تجّرد نفس، بساطت نفس، رابطه نفس و بدن، حواس ظاهری و باطنی انسان، شرط کمال نفس و وصول به خدا، سنخیت و مناسبت میان سالک و مقصد سلوک، مراحل و شروط سلوک، اثبات عوالم غیر ماده، لقاء الهی در دنیا و روز قیامت، رجوع شیء به اصل خویش، حجب ظلمانی و نورانی و حقیقت فنا مطالبی فلسفی و عرفانی است که از لابهلای داستان لغه موران به دست میآید. در مقاله حاضر نگارنده بر آن است که به این داستانها و نکات فلسفی و عرفانی مستخرج از آن بپردازد.