چکیده هدف این مقاله نظری تحلیلی، مطالعه مختصات مسائل سیاستی بدخیم و راهبرد های مواجهه و مدیریت آن بر مبنای دیدگاه های لیتل و وبر است. در این راستا و به منظور تطبیق نظریه بر ایران، نوشته حاضر می کوشد با استناد به برخی داده های آماری و روش تحلیل ثانویه، مظاهری از بدخیم شدگی مسائل سیاستی را در ایران کنونی نشان دهد. مقاله حاضر بر این پرسش اصلی تمرکز می کند که مسائل سیاستی بدخیم در وضعیت کنونی ایران، چه الگویی برای روابط دولت و ملت را ضروری می کند. از منظری آسیب شناختی، علت اساسی بدخیم شدگی مسائل سیاستی در ایران در تداوم مناسبات فاصله دار دولت ملت فرض - می شود که با الهام از مطالعات و رهیافته ای نظری، مدیریت عالمانه و موفقیت آمیز مسائل سیاستی بدخیم با کاربست راهبرد همکارانه امکان پذیر می شود. دلالت راهبردی این گزاره لزوم بازنگری در روابط دیرپا و متعارف دولت ملت در ایران و رهنمون شدن آن به سوی شکل گیری مناسباتی مشارکتی، مشورتی، گفتگو محور، غیرسلسله مراتبی، نامتمرکز و شهروند پایه است که تحقق آن مستلزم تغییر تؤامان در کارویژه ها و ساختار دولت و قدرت از یکسو و نیز تغییر رفتار شهروندان از سوی دیگر است.