هدف این مقاله ارزیابی انتقادی کتاب خشـونت و نظـم هـای اجتمـاعی اسـت. خشـونت سیاسی جمعی بـه مثابـه پدیـده ای پربسـامد در زنـدگی جوامـع، از دیربـاز مطمـح نظـر اندیشهورزان علوم اجتماعی بوده است. آغاز هزاره سوم و ظهـور اشـکال نـوین خشـونت سیاسی ، سبب بازتوجه صاحب نظران در باره نسبت آن با توسعه شده است. اثر حاضر بـا پیشگامی فکری داگلاس نورث و همکارانش، از زاویه اقتصاد سیاسی و مطالعه تـاریخی- مقایسه ای می کوشد چارچوبی مفهومی برای درک چگونگی مهـار خشـونت سیاسـی در نظم های اجتماعی دسترسی محدود و باز ارائه کند. ایـده محـوری کتـاب توضـیح منطـق بنیادین الگوهای نظم های اجتماعی و تبیین چگونگی گذار از حکومت های طبیعی به نظم دسـترسـی بـاز و خشـونت زدایـی از طریـق ائـتلاف فرادسـتان یـا رقابـت سیاسـی و اقتصادی است. قوت کتاب برخورداری از ایده های نوآورانه، راهبـردی و بـین رشـته ای، خوانشی انتقادی از نظریه های مسـلط توسـعه و بـازآوری نهـاد دولـت بـه کـانون بحـث توسعه است، اما کاستی های آن شامل فهم فروکاست گرایانه از متغیر خشـونت، خـوانش غایت انگارانه از نظم دسترسی باز و پذیرش ضمنی ایده یکتابـاوری در الگـوی دگرگـونی جوامع و کم اعتنایی به نقش روابط نامتقارن قدرت بـین جوامـع دسترسـی بـاز و جوامـع درحال توسعه است.