1403/09/01
محمد اعظم زاده

محمد اعظم زاده

مرتبه علمی: استادیار
ارکید:
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس:
دانشکده: دانشکده هنر و معماری
نشانی:
تلفن: 09113545295

مشخصات پژوهش

عنوان
قرابت های مفهومی هنرهای اسلامی و مینیمال و همگرایی آنها در شکل دهی گره چینی معاصر ایران
نوع پژوهش
پایان نامه
کلیدواژه‌ها
هنرهای اسلامی،مینیمال، گره چینی معاصر
سال 1402
پژوهشگران سیده سارا عزیزی کناری(دانشجو)، محمد اعظم زاده(استاد مشاور)، همایون حاج محمد حسینی(استاد راهنما)

چکیده

دوران پست مدرن را می‌توان عصر عدم قطعیت، انتخاب‌های بی‌شمار، شکستن چارچوب‌ها و بازنگری گذشته دانست. برخلاف مدرنیسم که اساس آن بر مرزبندی و مطلق‌گرایی استوار است، پست مدرنیسم به کثرت و ارزش‌های فرهنگی جوامع مختلف و هم‌آمیزی آن‌ها تاکید دارد. نفوذ این ویژگی در هنر و معماری به تلفیق سبک‌های هنری انجامیده است که در آن مقوله‌های به ظاهر متضاد به گونه‌ای مسالمت‌آمیز و هنرمندانه به یکپارچگی می‌رسند. در جوامع سنتی مانند ایران که تقابل سنت و مدرنیته همواره در تمامی زمینه‌ها -از جمله هنر- مورد بحث بوده است، نگاه تلفیقی پست مدرن می‌تواند به بازآفرینی هنرهای کهن در عصر حاضر کمک کرده و زمینه را برای تولید آثاری فراهم کند که نه تنها از بستر فرهنگی خود نمی‌گریزند بلکه مصالح و تکنولوژی روز را در جهت حفظ و گسترش آن به کار می‌بندند. گره‌چینی یا گره‌سازی از جمله هنرهای سنتی است که علی‌رغم قدمت، زیبایی و ماهیت چندعملکردی، در دهه‌های اخیر جایگاه خود را در هنر و معماری ایرانی-اسلامی از دست داده است. این آرایه که علاوه بر جنبه‌ی تزئینی دارای نقش کاربردی و نمادین نیز می‌باشد از قرن‌ها پیش با مصالح مختلفی چون چوب، آجر، کاشی، گچ و ... اجرا می‌شده و از عناصر اصلی بناهای سنتی به شمار می‌رفته است اما در دوران معاصر به دلیل عدم هم‌خوانی با قالب صنعتی ساختمان‌ها، کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد؛ از این رو معاصرسازی هنرگره‌چینی و ترجمه‌ی آن به زبان بصری امروز می‌تواند راهکار مناسبی برای جلوه‌گری دوباره و نیز انتقال این میراث به نسل‌های آینده باشد. از میان گرایش‌های هنری رایج، هنر مینیمال به دلیل داشتن قرابت‌های مفهومی با هنر اسلامی، زمینه‌ی مناسبی برای بروزرسانی آرایه‌ی گره‌چینی محسوب می‌شود. از مفاهیم مشترک میان این دو گرایش هنری می‌توان به اصل وحدت اشاره کرد. در هنر اسلامی، تمامی عناصر تشکیل‌دهنده‌ی اثر‌، یک کل واحد را به وجود می‌آورند و هیچ جزئی به تنهایی جلوه نمی-کند؛ پایبندی به این وحدت و پیوستگی فضایی در هنر و معماری مینیمال نیز از اصولی است که بسیار حائز اهمیت است. وقار و سادگی از دیگر نقاط اشتراک این هنرها محسوب می‌شود. از آن‌جا که هنر اسلامی ریشه در سنت دارد، همواره از عارضه‌های ناپایدار به دور بوده و فاقد هرگونه احساس‌گرایی است؛ این هنر سعی در خلق آثاری دارد که در آن انسان بتواند وزن و وقار فطری اولیه‌ی خود را بازیابد. در مقابل جنبش هنری مینیمال نیز که خود عکس‌العملی در پاسخ به اکسپرسیونیست انتزاعی بوده است، هرگونه احساس‌گرایی و هیجانات گذرا را نفی می‌کند و به هیچ عنوان در صدد ایجاد انگیزش‌های عاطفی نیست؛ به این ترتیب از وزانتی برخوردار است که در برخی منابع از آن به عنوان «وقار کلاسیک» یاد می-شود. مورد مشترک بعدی نظام‌مندی و نظم حاکم بر هنرهای اسلامی و مینیمال است. این شاخصه که بر پایه‌ی عقل و منطق ریاضی‌وار استوار است، در هر دوی این هنرها به شکل‌گیری هندسه‌ای منظم می‌انجامد و از طریق ابزارهایی مانند ریتم، تکرار، توازن و ... نمود عینی پیدا می‌کند. علاوه بر موارد مطرح شده، لازم به ذکر است هنر مینیمال که در عصر مدرن ظهور کرده و در پست مدرن به تکامل رسیده است به عنوان نقطه‌ی عطف دو دوره‌ی هنری، به طور ذاتی مجموعه‌ای از تفاوت‌ها را با خود به همراه دارد و از این حیث از انعطاف‌پذیری لازم جهت ترکیب با سایر سبک‌ها برخوردار است. این ویژگی در آثار کارل آندره که از پیشگامان این سبک به شمار می‌رود نیز قابل مشاهده است. با توجه به مطالب ذکر شده، پژوهش حاضر با شناخت قرابت‌های مفهومی هنرهای اسلامی و مینیمال و تکیه بر آن‌ها، سعی بر شکل‌دهی نوعی گره‌چینی معاصر دارد که مورد پذیرش مخاطبان امروز و سازگار با سلیقه‌ی هنری و شیوه‌ی زندگی آن‌ها در عصر حاضر باشد.