یکی از مهمترین آیات قرآن کریم که در انتقال به دوره مدرن، نوعی از نابرابری جنسیتی میان مردان و زنان را به اذهان متبادر ساخته، آیه شریفه نساء/3 است که بر مبنای آن، مردان اجازه یافته اند که مشروط به رعایت عدالت، تا چهار زن را به همسری بگیرند. در حالی که مفسرانِ سده های متقدم و میانه ی هجری به یادکرد از حکم شرع مبنی بر جواز چندهمسری بسنده کرده و همتشان را مصروفِ پاره ای از مباحث زبانی- ادبی در پیرامونِ آیه شریفه ساخته اند، با گذار به دوره معاصر و پیداییِ مجموعه ای از پرسش ها و شبهات نوظهور عصری، نسلی جدید از مفسران را شاهدیم که با فاصله گرفتن از سنت های تفسیری، به ارائه خوانش هایی توجیه پذیر متناسب با شرایط و اقتضائاتِ زمانه روی آورده اند. در این پژوهش تلاش می شود با تمرکز بر تفاسیر المنار، المیزان و مِن وحی القرآن، تغییرِ رویه یِ مفسران در مواجهه با آیه شریفه نساء/3 در انتقال به دوره معاصر تحلیل شود. این مطالعه نشان می دهد در حالی که عبده، طباطبایی و فضل الله از اصلِ تشریعِ تعدد زوجات در دین مبین اسلام جانب داری می کنند، شیخ محمد عبده با اثرپذیری از تفکرات نواعتزالی، از تداومِ عمل به آن در مصرِ معاصر نهی می نماید تا تفسیری سازوارتر با انتظارات و علایق مخاطبانِ دوره مدرن ارائه کرده باشد.