ادبیات فارسی از جمله گنجینههای مهم فرهنگی و فکری ایران و حتی جهان به شمار میرود اما به نظر میرسد رشتۀ دانشگاهی ادبیات فارسی نتوانسته است خود را با تعاریف جدید از دانش و دانشگاه همراه سازد. دانشگاه امروز مسأله-محور است و در جهت کارآمدیِ هرچه بیشتر، به پیوند با مسائل جاری در زندگی میاندیشد. دانشگاه «نهاد تفکر» و جایگاه «عقل نقاد» و تولید اندیشه است و رشتههای دانشگاهی میکوشند رویکردهای کلان خود را با این اهداف همسو کنند. این پژوهش در صدد پاسخگویی به این پرسشهاست که آیا سرفصلهای رشتۀ ادبیات فارسی با رسالت جدید دانشگاه پیوند دارد؟ یک رشتۀ دانشگاهی در حوزۀ «ادبیات» با چه دروس و چه ساختاربندی و تمهیداتی میتواند رشتهای مؤثر و همگام با سایر رشتههای دانشگاهی در تولید فکر، تحقق مسئولیت اجتماعی، تعامل با جهان و سایر ابعاد ایدۀ جدید دانشگاه باشد؟