محمدرضا پهلوی پس از مرداد 1332 علاوه بر استفاده از نیروهای سرکوب نظامی و امنیتی، برای کاهش هزینه حفظ قدرت و توجیه و مشروعیت بخشی به نظم سیاسی موجود نیاز به یک ایدئولوژی داشت. به همین دلیل دست به تدوین و تبلیغ یک ایدئولوژی با عنوان «ایدئولوژی انقلاب سفید» یا «پهلویسم» زد. سقوط رژیم پهلوی نشانه ناکامی این ایدئولوژی در تحقق اهداف و کارویژه هایش بود. مسأله مقاله حاضر بررسی علل این ناکامی از منظر شناختی بر مبنای نظریه کارل مانهایم در حوزه ایدئولوژی و تحریف های شناختی است. پرسش اصلی عبارت است از اینکه «چرا ایدئولوژی رژیم پهلوی در ایفای کارویژه های مشروعیت بخشی و توجیهی خود ناکام بود؟». فرضیه پژوهش عبارت است از اینکه «تحریف های شناختی ایدئولوژی انقلاب سفید که عبارت بودند از عدم سازگاری با موقعیت تاریخی، تحریف واقعیّت با توسل به امور مطلق و ناکافی بودن این ایدئولوژی برای شناخت جهان، از علل عمده ناکامی ایدئولوژی انقلاب سفید بوده است».