بررسی قابها نشان میدهد، وجود قاب در آثار هنری ریشه در اعتقادات کهن دارد والزام آن ناشی از یک تفکرتاریخی وارزشی میباشد ،که بشر همواره خواهان حریم امن وامنیت بوده است تا امیدی در مقابل بیم ذاتی خود در مواجه با عوامل متعدد محیطی رقم بزند. لذا همین مفهوم احساس نیاز برای پدیدار شدن حریم حصارایجاد کرد. از مهمترین اجزای هر اثر هنری قاب یا کادر میباشد. تعریف مناسبی از قاب میتواند تاثیر بسیار مهمی در روند پژوهش از نظر دقت و صحت داشته باشد. واژه قاب را باواژههای کادر(cadre(فرانسوی و (frame )انگلیسی نیز میشناسند. در نگاه کلی قاب عمدتا چارچوبی است که ازکنار هم قرار گرفتن چهار قطعه چوب تشکیل شده است که یک تصویر اولیه از یک مستطیل را در ذهن تداعی میکند. هرچند این قاب میتواند اشکال دیگری نیز داشته باشد! قاب وظیفه ای فراتر از شکل ظاهری اثر به دوش میکشد،طوری که میتوان نقشی تعیین کننده ، بسیار عمیق وفلسفی برآن قائل شد. لذا کارکردهای مختلفی نیز میتوان برای آن متصور شد. در ایران قاب های تزیینی دارای خصوصیات ویژه ای است که با نگاهی جامع به قابهای تزیینی در دوره صفویه به شناخت این هنر و بررسی آن در این دوره و میزان تأثیرپذیری و تأثیرگذاری آن پرداختیم. این پژوهش به منظور یافتن افقهای تازه به مطالعه زیبا شناختی قابهای تزیینی در دوره صفوی میپردازد. و به طور خالصه مفهوم »حریم «را برای تبیین روح حاکم بر قابها بیان میکند، چرا که قابهای تزیینی این دوره رویکردی منحصر به فرد دارد و درک روابط درونی در این آثار و همچنین روابط بیرونی و فنی یا هستیشناسی خاص این آثار به درک بهتر و درستتر آنها و پیشرفت جریانهای معاصر هنری خواهد انجامید که دراین راستا بررسی مفهوم قاب و بررسی امکان ایجاد رابطه بین نظریات زیبایی شناسی و در صورت امکان بررسی کارکردی آن نظریات در مورد آثار مذکور، از دالیل انجام این تحقیق میباشند.که در نهایت رسیدن به تحلیلی درست از مسئله قاب میتواند به تعریفی تحلیلی تر منجر میشود و راه را برای تحقیقات دیگر هموارتر سازد.این پژوهش درصدد هست به سواالت ذیل پاسخ گوید ؛ خصوصیات زیباییشناسی قابهای تزیینی چیست و دارای چه ظرفیتهایی میباشد؟واین 8 چکیده ظرفیتها چگونه قابل اعمال برهنر کاشیکاری میباشد؟ این پژوهش با توجه به روش زیبایی شناسی که در پیش گرفته؛ سعی میکند بیشتر به ویژگیهای زیبایی شناسی از طریق توصیفی_تحلیلی بپردازد، با مطالعه اطالعات کتابخانهای واسنادی و توجه به جزئیات و شواهد عینی وبا تحلیلی درست و استداللی قوی، به افقهای تازهای دست پیدا کردیم که قابهای تزئینی در ترکیببندی اثر هنری موثر بودند اکثرا دارای تقارن وتنوع در شکل هستندودارای تزئینات از نوع درونی یا بیرونی ویا تواما میباشند. تالش برای دستیابی به نگاهی جامع و واقع گرایانه در موردقاب، نه تنها درک ما را در شناخت هنر ایرانی ارتقا میدهد بلکه کمک شایانی نیز در شناخت روح سنت آثار هنری ایرانی و ریشه های اعتقادی و فرهنگی آن خواهد کرد.