قراردادهای بیمه، قراردادهای الحاقی هستند که در آن فرصت برابر مذاکراتی وجود نداشته و بیمهگر با شرایط اقتدارگرایانه، قرارداد را تنظیم و بیمهگذار ناچار از پذیرش آن بهطور کلی یا رد آن است. این قراردادها ممکن است دارای ابهامهایی بوده و نیازمند تفسیر و شفافسازی باشد که متأثر از خصایص انحصاری این نوع قراردادها است و هدف از این پژوهش بررسی روش تفسیر قراردادهای بیمه متناسب با ویژگیهای اختصاصی آن است. لذا بایستی این مسئله مورد مداقه قرار گیرد که ویژگیهای انحصاری قراردادهای بیمه باعث چه تغییری در رویکردهای تفسیری سنتی قرارداد ها میشود. به نظر میرسد خصایص انحصاری این قراردادها در شکل معمول موجب ایجاد رویکردی حمایتی در تفسیر به نفع طرف ضعیفتر یا بیمهگذار میشود. در همین راستا، مفسرین و محاکم در پی ترمیم وضعیت نابرابر قراردادی و یکطرفه بودن قراردادهای بیمه به دکترین تفسیر علیه بیمهگر توسل میجویند. دکترین تفسیر علیه بیمهگر، همان دکترین تفسیر علیه تنظیمکننده قرارداد است که این روش در آییننامه شماره 76 شورای عالی بیمه ایران نیز مقرر شده است. البته در کنار آثار مثبت اعمال این دکترین، از انتقادات وارد بر این دکترین ازجمله ناکارآمدی تفاسیر، قطعی نبودن و عدم ثبات، بالا رفتن دشواری قرارداد و در نهایت، افزایش چشمگیر هزینههای بیمه برای بیمهگذار نمیتوان چشم پوشید. تدوین دقیق نحوه تفسیر قراردادهای بیمه و افزودن نظارتهای قانونی بر نحوه تنظیم و اطلاعرسانی به بیمهگذار موارد پیشنهادی نگارنده پیرامون موضوع بحث است.