یکی از مهمترین دغدغه های معماران و طراحان شهری، زنده سازی فضاهای پیاده در شهر است، چیزی که امروزه با تسلط طراحی سواره محور، رو به فراموشی سپرده شده است. محور اصلی ساماندهی فضاهای شهری، مبتنی بر نیازهای شهروندان است و با توجه به اینکه هریک از دو گروه مخاطبان شهری (سواره_پیاده) سطوح مختلفی از حواسشان تحریک می شود، لذا کشف و تبیین عواملی که در ادراک هریک از دو گروه موثرند، بسیار حایز اهمیت خواهد بود. از آنجائیکه شاخص ترین حس مشترک میان دو گروه مخاطب، حس بینایی است، حواس غیر بصری از توجه طراحان مهجور مانده است. با توجه به اینکه مخاطب پیاده با طیف وسیعی از حسگرهای فعال (لامسه، شنوایی، بویایی، حرکتی و بینایی) قدم در پیاده راه شهر می نهد؛ سوال اساسی این است که شهر ما تا چه اندازه ای قابل لمس است؟ تاچه اندازه ای قابل شنیدن است؟ با حضور شهروند در فضای پیاده، مقیاس شهری تغییر میکند و فضاهای شهری در نمایی بسته در مقابل او قرار میگیرند، این تعامل نزدیک بستر مساعدی را برای حضور دیگر حواس ما فراهم می آورد. به نظر میرسد با شناخت کیفیتهای غیر بصری موردنیاز محورهای پیاده و بهره گیری از محرکهای متناسب در شهر، زندگی به فضاهای پیاده باز خواهد گشت. بنا براین دخالت دادن تمامی حواس در ادراک یک فضا، بستر قدرتمندی برای تعلق به مکان ایجاد خواهد نمود و پذیرش شهروندان برای زندگی در آن فضا را به همراه خواهد داشت. مقاله حاضر بر آن است تا با توجه به نقش کلیدی حواس غیربصری در ادراک شهروندان، به بررسی تفاوت ادراکی مخاطبان سواره و پیاده پرداخته و راهکارهای محرک حواس غیر بصری در پیاده راه ها را تبیین نماید.