حکمت به معنای دانایی، علم، دانش و نوعی عرفان عقلی که در مراحل متعالی خود به شناخت وجود حق تعالی و رسیدن به حقیقت و برهان و غایت هر چیز و نهایتاً رسیدن به حق می باشد.هنر اسلامی نیز از دید گاه بسیاری متفکران شرق و غرب همواره درصدد بوده مخاطب خویش را جهت دریافت حقیقت و رسیدن به تعالی آماده سازد. در هنر اسلامی همانند حکمت اسلامی همه چیز حول محور توحید و یگانگی می چرخد و تلاش دارد که انسانها را یاری دهد تا از کثرت های پیش رو بگذرند و به آرامش روشن وحدت بیکران بازگردند که در نگاهی حکمی هرکدام از وجودات این عالم خود از آن حقیقت ناب، در مراتب پائین تر متجلی شده و به واسطه ی تشخیص، ماهیّت این جهانی گرفته اند که این همان وحدت وجود مد نظر ملاصدرا می باشد. هنرمند مسلمان نیز مانند فیلسوف حکمت متعالیه از ابزار شهود و عقل برای رسیدن به وحدت بهره می گیرد. در این پژوهش که به روش توصیفی و تحلیلی انجام گردید، نگارندگان سعی دارند به هدف نهایی این دو از طریق ابزاری که هر کدام برگزیده انده، دست یابد و اشتراکات غایی هر دو را بیان دارند. حکمت متعالیه درصدد است تا نفس انسانی را به کمال برساند تا تشبه به باری تعالی پیدا کند و در هنر اسلامی نیز هنرمند عینیّت نورالهی را توسط عقل خلاقه به نمایش می گذارد تا تجلی از حق و توحید و یگانگی را به مخاطب متذکر شود.