چکیده مسئله ی حرکت و زمان در میان فیلسوفان از دیرباز مورد توجه بوده و هست میتوان گفت این مسائل با عمر فلسفه ی تدوین یافته از عصر ،یونان یکی میباشد که برخی در جهت رد آن و گروهی بر تأئید آن قلم زده اند و هر یک ادله ای بر مدعای خویش نیز آورده اند این مهم در فلسفه ی اسلامی نیز راه یافت تا آنجا که صدر الدین شیرازی ملقب به ملاصدرا، نظریه ای ناب و جدیدی ارائه نمود که تا آن زمان به مخیله ی کسی نیز نرسیده بود. ایشان قائل به حرکت جوهری شدند و بیان داشتند که حرکت در تمام موجودات جهان طبیعت ساری و جاری میباشد بطوریکه جدا کردن آن امری محال میباشد در پژوهش حاضر ، مسئله حرکت و زمان در نگاه صدرا و دولوز مورد توجه و پرسش قرار گرفته در نگاه صدرا حرکت و ،زمان حیثیتهایی هستند از طبیعت و آنچه در اینجا اهمیت دارد در واقع، صورت نوعیه است که دائماً در حال افاضه به افراد است که در حال صیرورت و نو شدن میباشد یعنی حرکت و ،زمان دو حیث از نحو وجود میباشند که توسط صورت نوعیه و یا طبیعت جسم قابل فهم .میباشند. در پژوهش حاضر که با روش تحلیلی توصیفی انجام پذیرفته بر آنیم که ژیل دولوز نیز حرکت را در تمام جهان طبیعت دائر میداند اما زمان را سازندهی حرکت میداند نه همچون گذشتگانی چون کانت که حرکت را موجب پیدایش زمان میدانستند