شیءوارگی، اصطلاحی است که در رویکرد فمینیستی برای نقد موقعیت زبان در جهان مدرن به کار می رود. در این نگرش مبتنی بر تفکر سرمایه داری، زن بهمثابه شیء در نظر گرفته می شود و تمامی عوارض شیء شدن همچون تملک، بهره کشی و بی مصرف شدن بر او تحمیل می شود. شیءوارگی را رسانهها، تبلیغات و فرهنگ عمومی چنان عادی می نمایند که به جزئی از فرهنگ بدل می شود. در رمان «خانه ادریسیها»، یک انقلاب، جامعه را دگرگون میکند. خانه اشراف سنتی تصرف می شود، اما زنان به آزادی نمی رسند. حتی زنانی چون شوکت که در درجات بالای قدرت هستند، مجبورند زنانگی خود را انکار کنند و این اوج جنسیت زدگی و خودشیءانگاری زنان داستان است. از دیگر سو، رمان «سرگذشت ندیمه» از مارگارت اتود، ماجرای «افرد»، ندیمهای است که در کشوری تخیلی به نام گیلاد زندگی می کند؛ جایی که زنان، حق خواندن ندارند. ارزش زنان تنها به باروری آنهاست. مسئلۀ اصلی پژوهش حاضر این است که نویسندگان آثار مورد نظر، چگونه شیءوارگی را برجسته کردهاند و با بازتولید آن در جهان داستان، مقومات و عوارض آن را در تجربههای زیستۀ شخصیتها به نمایش گذاشتهاند. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. پرسش اصلی این است که در این دو رمان، زنان چگونه به مثابه شیء تصویر شدهاند و وجوه اشتراک و افتراق این دو رمان چیست؟ نتایج نشان می دهد که در جریان شیءوارگی، هویت زنان از دست میرود. مردان از زنان همچون ابزاری برای برآوردن مطامع خود بهره میبرند. زنان در جایگاه برده، نام خود را از دست می دهند و عشق در آنان تقبیح میشود.