از کارکردهای آثار ادبی به ویژه رمان روان درمانگری است. روانشناسان بسیاری به آثار ادبی رویآورده و شخصیتها و کنش و واکنشهایشان را از این حیث بررسیدهاند. تروما یکی از مشکلات روانی آدمی بر اثر حادثه است و به هر گونه ضربه روحی اطلاق میشود که ناراحتی، استرس و از دست رفتن احساس امنیت را در پی داشته باشد. جودیت هرمان در نظریه روایتدرمانی خود معتقد است شخص درگیر تروما، هوشیاری خود را از دست میدهد و قادر به یادآوری جزئیات نیست یا به عمد به فراموشی روی میآورد و حتی به سوگواری نیز نمیپردازد. درمان تنها با روایتکردن واقعه و سپس پذیرش و بازگشت به زندگی عادی ممکن است موثر باشد. در این مقاله رمان خانه اشباح اثر ایزابل آلنده که در قالب شرح حال خانوادهای به وجه نمادین اوضاع آن کشور تصویر میشود، از منظر تروما و روایت درمانی هرمان بررسی شده است. پرسش اصلی مقاله این است که شخصیتهای این داستان با چه تروماهایی مواجهند و برای رهایی از آن چگونه عمل می-کنند؟ هدف این است که ظرفیتهای این رمان در تصویر تروما در قالب رمان نشان داده شود. نتایج نشان میدهد که با مشخص شدن تروماهای اشخاص داستان از طریق گفتگوها و کنش و واکنشهایشان و نیز گفتار دانای کل رنجهای روانی و بهبود آنها در قالب روایت و خاطرهدرمانی نشان داده میشود. روایتکردن تروماهایی شخصیتهای داستان، سرانجام به رهایی آنها از درد و رنج منجرمیشود. در این داستان سه مرحله درمان یعنی ایمنی، یادآوری و سوگواری و تماس مجدد با زندگی عادی در زندگی شخصیتهای داستان دیدهمیشود.