1403/09/04
بهزاد پورقریب

بهزاد پورقریب

مرتبه علمی: دانشیار
ارکید: 0000-0002-6162-7312
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس: 57105601500
دانشکده: دانشکده میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
نشانی: University of Mazandaran
تلفن: 01152283587

مشخصات پژوهش

عنوان
بررسی سویه‌های زبان‌شناختیِ مدلول استعلایی در رمان قصر کافکا با تأکید بر سطوح زبانی والتر
نوع پژوهش
مقاله چاپ شده
کلیدواژه‌ها
زبان‌شناختی، مدلول استعلایی، ژاک دریدا، والتر بنیامین، قصر کافکا.
سال 1400
مجله جستارهای زبانی
شناسه DOI
پژوهشگران بهزاد پورقریب

چکیده

هرچند بررسیِ مفهوم مدلول استعلایی از دل مطالعات فلسفی برمی خیزد، اما زبان شناسی و ادبیات نیز از ظرفیت های این مفهوم بهره برده اند. جستار حاضر با بررسی رویکرد زبان شناختی والتر بنیامین به موضوع زبان‌شناختی مدلول استعلایی در رمان قصر کافکا می پردازد. این رمان به‌دلیل قابلیت بالایی که برای بررسی و یافتن زنجیره ای از مدلول های استعلایی در مؤلفه های اصلی اش داراست، انتخاب شده است. مارتین هایدگر و به‌ویژه پس از او ژاک دریدا تلاش کردند برای نقد سنت تفکر متافیزیک مفهوم مدلول استعلایی را به‌کار ببندند. اما هدف این پژوهش بر آن است تا با روش تحلیل محتوا به این موضوع بپردازد که چگونه بدون به‌کار گرفتن مشخص اصطلاح مدلول استعلایی، چنین رویکردی در اندیشه های والتر بنیامین و نظریۀ مشهور او در باب سه سطح از زبان حضور دارد .در سطح سوم زبان که بنیامین از آن با عنوان «عرصۀ یاوه گویی» یاد می کند، همان سطح تولید معنا و در عین حال ناممکن بودن آن است. این گزارۀ بنیامین که مترادف با نفی حضور مدلول استعلایی در اندیشۀ دریداست، در قصر کافکا کاربرد عملی یافته است. درنهایت مقاله به این نتیجه می‌رسد که رابطۀ صراحت و ابهام در سه مؤلفه های اصلی داستان یعنی شخصیت «ک»، «قصر» و همچنین شغل «مساحت گری» ناممکن بودن مدلول استعلایی و سطح سوم زبانی بنیامین را به‌شکل یک روایت داستانی نشان می دهد.