از تشکیل نخستین کنگره شرق شناسی در سال ۱۸۷۳ م در پاریس تا برگزاری آخرین کنگره آن درست یکصد سال بعد از آن و برپایی کنگره های ایرانشناسی در ایران به همت مرحوم استاد ایرج افشار واژه ایرانشناسی دستخوش تطورات معنایی و واژگانی متعددی شده است. از مطالعات ایرانی (Iranian Studies) تا اصطلاح ایرانیسم (Iranism) تا ایرانولوژی و اخیرا ایران پژوهی، نمونه هایی از برداشت های گوناگونی از دانشی به نام ایرانشناسی است. تکثر واژگان مزبور صرفا یک مجادله بر سر گزینش واژه دقیق برای یک عنوان نبود بلکه مناقشه ای جدی بر سر ابژه ی مطالعاتی و محتوای دانشی آن قلمرو فکری بود. اگر ایرانشناسی علمیست که تاریخ، ادبیات، فرهنگ، تمدن، نسخ خطی، میراث هنری و … را مطالعه می کند برابر نهاد هر کدام از این موضوعات یاد شده دانشی مستقل در دانشگاه های کشور تأسیس شده و به کار خود ادامه می دهد، پس کارویژه دانش ایرانشناسی چیست؟ این پژوهش در پی آن است تا انگیزه های تأسیس دانش ایرانشناسی را در دانشگاه های کشور بررسی نماید و به عنوان پیشنهاد به تأسی از سید جواد طباطبایی ایران را به مثابه یک اپیستمه/ موضع اندیشیدن معرفی نماید.