فرهنگ سیاسی ایران در سدههای میانه، انتساب خونی به ایران باستان و چهرههای اسطورهای ـ تاریخی آن را یکی از شرایط و ملزومات اساسی کسب مشروعیت، قدرت و از همه مهمتر تداوم آن میدانسته است؛ فقدان آن نیز متقابلاً از آسیبها و خطرات جدی هر حکومتی محسوب میگردید. لذا بخشی از دغدغهها، توان ذهنی و در نتیجه اهتمام خاص حاکمان و متفکران پیرامونشان، به سیاست جعل نسب و تبلیغ این امر اختصاص داشت. مساعی آنان اگرچه با تردیدهای جدی رو به رو میشد، لیکن تداوم این مقوله در تمام این سدهها و پیگیری مجدانه، خود بیانگر اثربخشی و تاثیرگذاری آن بر افکار عمومی این عصر است. در همین راستا پرسشهای اساسی در اذهان هر محققی نقش میبندد و آن این که علل و انگیزهی حکومتها از جعل نسب در دورهی مورد اشاره چه بوده و دیگر این که چرا چهرههای اسطورهای ـ تاریخی به عنوان مرجع تباری مطرح میشوند؟ دستاوردهای پژوهش نیز مشخص میکند حکومتهای این دوره در راستای کسب مشروعیت، مقابله با تحقیرها، توازن تباری با دیگر رقبا و نیز در پرتو بینش تاریخی جامعه ایرانی، سیاست تبارسازی را در سرلوحه اقدامات خود قرار دادند.