پس از فروپاشی کمونیسم و فروپاشی نظام دوقطبی حاکم بر نظام بین الملل، ایالات متحده آمریکا اولویت سیاست خارجی و اهداف خود را تغییر داده و پس از یک بازتعریف از دوستان و دشمنان آمریکا، از تروریسم و بنیادگرایی اسلامی که به زعم آمریکا منجر به ایجاد تروریسم و پرورش آن در کشورهای خاورمیانه می شد، به عنوان دشمن استراتژیک ایالات متحده آمریکا و کشورهای دموکراتیک غربی نام برد. هم زمان خطر گسترش تسلیحات کشتار جمعی و احتمال استفاده تروریست ها از این تسلیحات را به عنوان خطر قریب الوقوع اعلام کرد. راهبرد و استراتژی آمریکا برای مقابله با این خطر و دشمن بالقوه متوسل شدن به حمله پیش دستانه و جنگ پیش گیرانه بود. نمونه بارز این راهبرد، حمله ایالات متحده به عراق و تغییر حکومت و به اصطلاح خلع سلاح عراق بود. البته تروریسم و مصادیق آن از جمله مفاهیمی هستند که از آن برداشت ها و قرائت های مختلفی شده و هر کشور و گروهی نسبت به جهان بینی و ایدئولوژی و اهداف و منافع خود آن را تعریف کرده است. نبرد با تروریسم و جنگ پیش دستانه از جمله استراتژی های نو محافظه کاران حاکم بر آمریکا در دو دهه اخیر می باشد که با هدف تثبیت یکجانبه گرایی آمریکا ارزیابی شده است.