تحولات بیداری اسلامی علاوه بر آثار مختلف در حوزه سیاست داخلی کشورها، تأثیرات عمیقی بر محیط امنیتی منطقهای و بینالمللی بهجا گذاشته است. صرفنظر از این تبعات، آنچه بیشتر رخ مینمایاند موضعگیریهای متفاوت بازیگران جهانی در مورد این تحولات و کشورهای بستر آنهاست؛ بر این اساس، هر یک از دولتها بنابر منافع ملی و اهداف سیاست خارجی خود، جهتگیری متفاوت و بعضاً چندگانه و متناقضی در مواجهه با این قیامها اتخاذ کردهاند. شواهد موجود نشان میدهد که بیداری اسلامی، تغییرات قابل توجهی را در روابط سیاسی بین کشورها بهوجود آورده، بهگونهای که اتحاد استراتژیک میان آمریکا و اسرائیل که از مستحکمترین روابط دوسویه در دوره معاصر بوده را نیز تحت تأثیر قرار داده است. در این ارتباط، پرسشی که در مقاله حاضر بهدنبال پاسخ بدان هستیم این است که «برداشت آمریکا و اسرائیل نسبت به تحولات بیداری اسلامی چگونه بوده و چنین برداشتی، چه تأثیراتی بر اتحاد راهبردی میان دو کشور داشته است». در نهایت، مقاله این فرضیه را به بحث میگذارد که «هرچند برداشتهای متفاوت آمریکا و اسرائیل در کنار تعاریف متفاوت ایندو از اهداف و منافع در برخورد با تحولات انقلابی خاورمیانه، عامل واگرایی نسبی در روابط دو کشور بوده است؛ اما با توجه به برجستگی مؤلفه منافع راهبردی مشترک، این پیوند استراتژیک کماکان تداوم یافته است». روش تحقیق در این مقاله، از نوع تحقیق تبیینی بوده و گردآوری اطلاعات نیز مبتنی بر شیوه اسنادی- کتابخانهای است.