در این مقاله تلاش شده است تا اهداف پنهان و آشکار همکاری های استراتژیک هسته ای و فروش تسلیحاتی میان آمریکا و اسراییل را مورد بررسی قرار دهیم. ایالات متحده در ابتدای تاسیس دولت اسراییل، به دلایل استراتژیک و اجرای سیاست های دراز مدت خود در خاورمیانه به سرمایگذاری سیاسی، نظامی و اقتصادی در این سرزمین پرداخته است. از نظر نئورئالیست ها از جمله کنث والتز، برخلاف نظریه اسکات سیگن، سلاح های هسته ای مناسب ترین و کارآمدترین سلاحی است که به دلیل عواقب تخریبی و کشتار دسته جمعی «ایجاد بازدارندگی»Deterrence) ) می کند. استراتژی «موازنه تهدید» آمریکا و اسراییل علیه دولت های خاورمیانه نیز ترکیبی از بازدارندگی و تهاجمی بوده است. پژوهش حاضر قرارداد های مختلف هسته ای آمریکا با دولت اسراییل، به عنوان بزرگ ترین هم پیمان آن در خاورمیانه را بر اساس اسناد و مدارک معتبر مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. استراتژی «ابهام هسته ای» اسراییل پتانسیل بحران و منازعه را در منطقه خاورمیانه افزایش می دهد و در عوض از« دومینوی هسته ای» در این منطقه جلوگیری به عمل خواهد آورد. هر انتقال تسلیحاتی عمده به اسراییل یک در خواست جدید از سوی دولت های عرب برای تسلیحات اضافی آمریکا به منظور بازداندگی و اصل «معمای امنیت» (Security Dilemma) در منطقه خاورمیانه فراهم می سازد. بدین ترتیب، بر اساس بررسی آماری خاورمیانه بزرگ ترین مسابقه تسلیحاتی جهان را به خود اختصاص داده است که این وضعیت در راستای منافع استراتژیک مشترک میان آمریکا و اسراییل ارزیابی می گردد.