ظهور دولت اسرائیل در قلب منطقه خاورمیانه و حمایت ایالات متحده آمریکا از این پدیده که براساس فهم و مصلحت سیاستگذاران، رؤسای جمهور و نخبگان سیاست خارجی این کشور صورت گرفته است موجب شده است، امنیت و بقای دولت های این بخش از جهان اسلام در وضعیت شکننده ای قرار بگیرد. جنگ ها و منازعات مستمر موجب آوارگی، اسارت و نیز کشته شدن میلیون ها انسان های بی گناه و خسارت های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی برای دولت- ملت های این منطقه به همراه داشته است. محکومیت دولت اسرائیل از سوی دولت ها و نهادهای غیردولتی– به ویژه نهادهای قدرتمندی چون کمیته بین المللی صلیب سرخ، سازمان دیده بانی حقوق بشر و سازمان عفو بین الملل – در کنار مواضع مثبت ارکان سازمان ملل متحد مانند مجمع عمومی، چهره دیگر متناقض جامعه جهانی را به نمایش می گذارد. دولت اسرائیل هر چقدر از نرم های بین المللی و قوانین عام الشمول جهانی فاصله می گیرد اما همواره مورد حمایت متحد استراتژیک آن آمریکا قرار می گیرد. دولتمردان آمریکایی بر این باورند که اسرائیل «نقش حیاتی» برای «منافع استراتژیک آمریکا» در خاورمیانه ایفا می کند. با توجه به این واقعیت سؤال اساسی که در این پژوهش مطرح می شود این است، چگونه می توان نظم جدیدی را برای تقابل با اتحاد استراتژیک موجود میان اسرائیل و آمریکا برقرار ساخت تا از این طریق امنیت ملی دولت-ملت های این منطقه را به طور دیرپا تأمین کند؟ فرضیه پژوهش این خواهد بود که جمهوری اسلامی ایران با همراه سازی سایر دولت-ملت های منطقه غرب آسیا با توجه به اشتراکات تاریخی، دینی، فرهنگی و جغرافیای و با ساختارسازی نظم جدید تحت عنوان موازنه تهدید خواهند توانست در مقابل سیاست های یکجانبه گرایانه متحدان استراتژیک ایستادگی کنند و به تدریج اقدامات مداخله گرایانه آنها را خنثی سازند. یافته های پژوهش حاضر به روش تبیینی و با استفاده از رویکرد فکری نظریه پردازان نئورئالیسم این است که نظم جدید موازنه تهدید با تکیه بر مقاومت فعال و با استفاده از کلیه ظرفیت های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موجود خواهد توانست امنیت سازی و امنیت این منطقه پرآشوب را به طور پایدارتری تأمین کند