امروزه به واسطه رشد و توسعه شهرها، مواجهه با مسائل شهری پیچیدهتر شده است. از این رو، کشورها درصدد واگذاری اختیارات و مسئولیتها به واحدهای مادون ملی و تقویت مشارکت مردم در اداره امور منطقه خود هستند. با مشارکت مردم، واحدهای محلی به تطبیق برنامههای حکومت مرکزی با شرایط محلی و پذیرش خط مشیها از سوی شهروندان منطقه، مبادرت میورزند. تمرکززدایی، به اصالح ساختار سیاسی و ساختار فضایی قدرت از طریق شکلگیری دولتهای محلی و تحقق حکمرانی خوب توجه دارد. تمرکززدایی برای حکمرانی خوب اساساً از طریق افزایش تصمیمگیری عموم مردم است. بنابراین تمرکززدایی از یک سو قدرت دولت مرکزی را کاهش میدهد و از سوی دیگر مشروعیت دولت را افزون میکند . سؤال اصلی پژوهش حاضر عبارت است از چرا تمرکززدایی و حکمرانی خوب شهری در ایران تحقق پیدا نکرده است؟ با روش نهادی اداره عمومی و با ابزار کتابخانهای- اسنادیفرضیه اصلی پژوهش را چنین تبیین داشت که با کاربست راهبرد تمرکززدایی و حکمرانی خوب شهری در ایران میتوان با اصالحات ساختاری و نهادی در بستر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، به توسعه اقتصادی و مسئولیت پذیریبیشتر در سطح مادون ملی مبادرت ورزید اما به لحاظ نوع نگرش نخبگان سیاسی، فقدان مرجعیت بخش، فرهنگ سیاسی و فرهنگ دیوانساالرانه، درآمدهای نفتی، سنت حکمرانی و نوع نگاه امنیتی دولت به جامعه باعث شده تمرکزگرایی تداوم یابد و حکومت محلی در عمل چندان قدرتمند نباشد. چارچوب مفهومی پژوهش بهکارگیری دو مفهوم حکمرانی خوب شهری و تمرکززدایی است