اصطلاح مدرنیته؛ فراتر از توسعه و پیشرفت علمی و به معنای شیوی کاملا نوینی از زندگی و تشکیلات و سازمان های اجتماعی است که از قرن هفدهم در اروپا ظاهر شد. هر چند حامیان مدرنیته در آغاز این پدیده را یگانه حلال مشکلات عمده بشری معرفی نمودند اما به تدریج نادرستی ادعایشان با بروز مشکلات بسیار پیچیده مدرنیته که از ماهیت خاص آن و اصول و مبانی ویژه اش سرچشمه می گرفت بر همگان آشکار گردید. راه یابی ناخواسته این پدیده در جهان اسلام؛ مسلمانان را نیز با این مشکلات فراوان روبرو نمود. بیشتر کوشش اندیشمندان مسلمان در یک و نیم سده گذشته به جنبه های نظری مانند امکان سازگاری و یا عدم سازش اسلام و مدرنیته معطوف بوده و کمتر به ارایه راه حل های عملی مناسب پرداخته شد. نوشتار پیش رو که با روش توصیفی تحلیلی سامان یافته می کوشد تا با مطالعه تطبیقی آرای دو اندیشمند بزرگ اسلامی؛ ملا سعید نورسی و سید جمال اسدآبادی برخی از راه حل های ارایه شده را بررسی نماید. این دو اندیشمند با درک درست از چالش های مدرنیته؛ برضرورت بازتفسیر معارف اسلامی به هدف دست یابی به هویت مدرن اسلامی متفاوت با نوع غربی تاکید می نمایند. ایشان ضمن شناسایی آسیب های پرشمار مدرنیته مانند مشکلات اخلاقی ، اقتصادی به بازگویی شیوه های درمان آن اشاره می کنند.